یالوم و نظریه رواندرمانی
یالوم و نظریه رواندرمانی؛ تکنیک ها و آسیب شناسی
اروین یالوم درمانگری قصهگوست که علاوه بر کتابهایی مانند رواندرمانی اگزیستانسیال یا هنر درمان که بهعنوان کتابِ درسی در دانشگاههای نقاط مختلف جهان استفاده میشوند، داستانها و رمانهایی غنی از آموزههای رواندرمانی نوشته است. یالوم از پیشگامان رواندرمانی اگزیستانسیال است و دستی در گروهدرمانی نیز دارد. یالوم از مرگ، آزادی، تنهایی و پوچی بهعنوان ۴ مسئلهی اساسی که همهی انسانها در طی زندگی خود با آنها دستوپنجه نرم میکنند، یاد میکند و آنها را زیربنای اصلی اضطراب و رنجهای روانی میداند.
او که رواندرمانی هر مراجع را خلاقانه و با ذهنی باز و آماده پیش میبرد، در رواندرمانی، بیشتر از اتکا بر تکنیکها و قالبهای مشخص درمانی در پی برخوردی خودانگیخته و رابطهای اصیل با مراجع است. یالوم در توضیح اهمیت رابطهی درمانگر-مراجع تا آنجا پیش میرود که میگوید: این رابطه است که درمان میکند. به عقیدهی او درمانگر اگزیستانسیال باید بدون پیشفرضهایی که درک را تحریف میکنند به دنیای وجودی مراجع وارد شود و به آن گوش فرا دهد.
در ادامه با این درمانگر و نویسندهی خلاق و عقاید او در رابطه با چگونگی شکلگیریِ ناهنجاری روانی و مؤلفههای اساسی رواندرمانی و گروهدرمانی بیشتر آشنا میشویم.
زندگی حرفهای
اروین یالوم در ۱۳ ژوئن ۱۹۳۱ در واشنگتن، دی. سی. به دنیا آمد. والدین او چندین سال پیش از تولدش از روسیه نقلمکان کرده بودند و زمانی که به واشنگتن رسیدند یک مغازهی خواربارفروشی باز کردند. یالوم و خانوادهاش در طبقهی بالای همین مغازه زندگی میکردند، او بیشتر دوران کودکیاش را در میان کتابها سپری کرد.
یالوم لیسانس خود را از دانشگاه جرج واشنگتن در ۱۹۵۲ گرفت و مدرک دکترای خود را از دانشکدهی پزشکی دانشگاه بوستون در ۱۹۵۶ دریافت کرد. طی چند سال پسازآن، او دورهی انترنی خود را در بیمارستان Mount Sinai و دورهی رزیدنسی خود را در بیمارستان Johns Hopkins کامل کرد و در ارتش خدمت نمود. در ۱۹۶۲ یالوم بهعنوان مدرس در دانشکدهی پزشکی دانشگاه استنفورد آغاز به کارکرد و در ۱۹۷۳ به مقام استادی در روانپزشکی نائل آمد.
یالوم حرفه ادبی خود را با انتشار کتاب “نظریه و عمل در رواندرمانی گروهی” آغاز کرد؛ که از همان زمانِ انتشارش بهعنوان کتاب درسی در نقاط مختلف جهان استفاده شد. یالوم از آن زمان، کتابهای بسیار دیگری ازجمله کتابهای درسی، داستانهای تخیلی و غیرتخیلی را منتشر کرد. دژخیم عشق کتاب پرفروش او در ۱۹۸۹، چشماندازی کمتر بالینی و بیشتر انسانی را دربارهی تاریخچهی ۱۰ نفر از مراجعانش فراهم آورد. در ۱۹۹۲ او اولین رمان خود، وقتی نیچه گریست را منتشر کرد. این کتاب برندهی مدال طلای commonwealth کالیفرنیا شد.
بسیاری از کتابهای تخیلی یالوم محتوایی شامل مضامین فلسفی و روانشناسی اگزیستانسیال دارند.
در ۱۹۷۶ جایزهی Foundations Fund به او اهدا شد و در ۲۰۰۱ جایزهی اسکار Pfister را از انجمن روانپزشکی آمریکا دریافت کرد.
یالوم و آسیبشناسی روانی
رویکرد یالوم به روان و رواندرمانی رویکرد اگزیستانسیال است. رویکرد اگزیستانسیال رویکردی پویا یا پویه نگر است و بر دلواپسیهایی تمرکز میکند که در هستی انسان ریشهدارند. درمانهای پویه نگر درمانهایی هستند که فرض را بر وجود نیروهای متعارض درون فرد میگذارند و اندیشه، احساس و رفتار او را، چه سازگار یافته باشد و چه بیمار گون، نتیجهی این نیروهای متعارض میدانند؛ بهعلاوه، این نیروها در سطوح مختلفی از آگاهی قرار دارند و بعضی از آنها کاملاً ناخودآگاهاند.
حال در رواندرمانی اگزیستانسیال که به عقیدهی یالوم رویکردی پویه نگر است، چه نیروهایی باهم در تعارضاند؟ محتوای این کشاکش درونی خودآگاه و ناخودآگاه چیست؟ در رواندرمانی اگزیستانسیال این تعارض حاصل رویارویی فرد با مسلمات هستی است. مسلمات هستی ویژگیهای درونیِ قطعی و مسلمی هستند که بخش گریزناپذیری از هستی انسان در جهانآفرینشاند.
از این میان، یالوم در رویکرد خود به ۴ امر مسلمِ مرگ، آزادی، تنهایی و پوچی میپردازد و معتقد است رویارویی فرد با هر یک از این حقایق زندگی، درونمایهی تعارض پویای اگزیستانسیال را میسازد.
بنابراین رویکرد اگزیستانسیال به ساختار اساسی پویه شناسی که طرح کلی آن از فروید بود وفادار است ولی درونمایه و محتوایش را تغییر داده است، فرمول قدیمیِ سائق بعد اضطراب و بعد سازوکار دفاعی با فرمول جدیدِ دغدغههای وجودی بعد اضطراب و بعد سازوکار دفاعی جایگزین شده است. بااینوجود در هر دو فرمول فرض بر این است که اضطراب سوخت لازم برای ناهنجاری روانی را فراهم میکند؛ به این صورت که تمام عملکردهای روانی، چه خودآگاه و چه ناخودآگاه، به کار میافتند تا با اضطراب مقابله کنند و این سازوکارهای دفاعی خود ناهنجاری روانی را به وجود میآورند.
نکتهی قابلملاحظه این است که رنج وجودی و دغدغههای اگزیستانسیال جهانشمول است و تمام افراد با آن دستوپنجه نرم میکنند. بهعبارتدیگر تعارضهای وجودی منحصر به افراد روان رنجور نیست اما هر فرد فشار حاصل از موقعیت بشری را به شیوهای کاملاً فردی تجربه میکند و مقاومت افراد و شیوهی کنار آمدنشان با مسلمات وجودی متفاوت است؛ بنابراین همهی انسانها متحیر و سرگشتهاند، ولی بعضی از آنها قادر به کنار آمدن با این سرگشتگی نیستند.
یالوم و رواندرمانی
اروین یالوم هم رواندرمانی فردی و هم درمان گروهی انجام میداد. یالوم در رواندرمانی از چهارچوب مشخصی پیروی نمیکند، بلکه اجازه میدهد درمان هر مراجع به شیوهای بدیع، تازه و منحصربهفرد شکل بگیرد. با توجه به نوشتههای یالوم شاید بتوان ۳ محور اساسی رواندرمانی ازنظر او را مواجهه با مسلمات هستی، برقراری رابطهی اصیل با مراجع و توجه به اینجا و اکنون در نظر گرفت.
۱. مواجهه با مسلمات هستی
به عقیدهی یالوم و البته سایر درمانگران وجودی، رویارویی با مسلمات هستی دردناک ولی درنهایت شفابخش است. مسلمات هستی که یالوم بر آنها تأکید دارد مرگ، آزادی، تنهایی و پوچی هستند.
مرگ
زندگی و مرگ وابسته به یکدیگرند؛ همزمان وجود دارند، نه اینکه یکی پس از دیگری بیاید؛ مرگ مدام زیر پوستهی زندگی در جنبش است و بر تجربه و رفتار آدمی تأثیر فراوان دارد. مرگ سرچشمهی اصلی و آغازین اضطراب است و درنتیجه منشأ اصلی ناهنجاری روانی نیز هست. هرچند که خود مرگ ما را نابود میکند اما اندیشیدن به آن میتواند نجاتبخش باشد و به بهبود زندگیمان منجر شود.
آزادی
آزادی در نگاه اول مفهوم مثبتی است که انسان خواهان آن است اما اگر دقیقتر بنگریم آزادی روی تیرهتری دارد. انسان آزاد مسئول است. پذیرش و مواجهه با آزادی ازآنجهت که با پذیرش مسئولیت انتخابها، اعمال و شکستهایمان همراه است، بسیار اضطرابزاست. بااینوجود پذیرش مسئولیت اولین گام اصلی در رواندرمانیست و نقش مهمی در رشد مراجع دارد.
تنهایی
یالوم از سه شکل متفاوتِ تنهایی یاد میکند: تنهایی بین فردی، تنهایی درون فردی و تنهایی اگزیستانسیال
تنهایی اگزیستانسیال نسبت به دو شکل دیگرِ تنهایی، تنهاییِ اساسیتری است که بهرغم رضایتبخشترین روابط با دیگران و بهرغم خودشناسی و انسجام درونی تمامعیار، همچنان باقیست. تنهایی اگزیستانسیال به مغاکی اشاره دارد که میان انسان و هر موجود دیگری دهانگشوده. این تنهایی به جدایی میان فرد و دنیا اشاره دارد. رویارویی با مرگ و آزادی، ناگزیر انسان را به رویارویی با تنهایی میکشاند؛ چراکه در عمیقترین سطوح، مردن تنهاترین تجربهی بشری است و انسان، همانقدر که مسئول زندگی خویش است، همانقدر تنهاست.
پوچی
” گروهی کودن شادمان را تصور کن که مشغول کارند. در فضای باز آجر جابجا میکنند. بهمحض آنکه همهی آجرها را در یکگوشهی زمین رویهم چیدند، شروع میکنند به بردن آنها به گوشهای دیگر. این کار بیوقفه ادامه میابد و هرروز سال آنها مشغول همین کارند. یک روز یکی از آنها میایستد و از خود میپرسد چهکار دارد میکند. در شگفت میماند که هدف از جابجایی آجرها چیست! و از آن لحظه به بعد دیگر مانند گذشته از کار خود راضی نیست. من همان کودنم که از چرایی جابجایی آجرها در شگفت مانده است.” این یادداشتِ پیش از خودکشیِ روحِ ناامیدی است که خود را کشت چون معنایی در زندگی نمیدید. پرسش از معنای زندگی در مقاطع مختلفی از زندگی و به اشکال گوناگون برای افراد مطرح میشود؛ بنابراین لازم است درمانگران نسبت به مسئله معنای زندگی و راههای کمک به مراجع برای بیرون آمدن از منجلابِ پوچی، آگاهی داشته باشند.
۲. برقراری رابطهی اصیل
یالوم بارها در کتابهای مختلف به شفابخشی رابطهی درمانگر-مراجع اشاره میکند. بسیاری از مراجعان ما در قلمرو رابطهی نزدیک مشکلاتی دارند و صرف رابطهی نزدیک با درمانگر به درمانشان کمک میکند. بعضیها از رابطهی نزدیک میترسند چون فکر میکنند چیزی اساساً غیرقابلقبول در آنها وجود دارد، چیزی مشمئزکننده و بخششناپذیر؛ بنابراین، اینکه انسان خودش را کاملاً برای دیگری آشکار کند و بازهم پذیرفتهشده باشد کمک عمدهای به فرایند رواندرمانی میکند. بعضی دیگر ممکن است از نزدیک شدن اجتناب کنند چون از سوءاستفاده، استثمار و طرد شدن میترسند. برای این افراد نیز رابطهی نزدیک و درمانی که منجر به فاجعهی مورد انتظارشان نشود، تجربهی درمانی مثبتی خواهد بود.
یالوم مینویسد: “در هرلحظه از رواندرمانی به نحوهی ارتباطم با مراجع دقت میکنم و هرگز نمیگذارم جلسهای بگذرد بدون اینکه رابطهمان را چک کرده باشم.”
۳. توجه به اینجا و اکنون
اینجا و اکنون به وقایعی اطلاق میشود که در جلسهی درمان میگذرد. ازنظر یالوم پرارزشترین عرصه برای اکتشاف درمانی، نه گذشته بلکه زمان حال است و اهمیت گذشته تا جایی است که بخشی از هستی فعلی فرد را درگیر میکند. یالوم معتقد است که رواندرمانی یک نمونهی اجتماعی کوچک است که سرانجام مشکلات بین فردی مراجع در بستر آن ظاهر میشود. به این معنا که رفتارهای ناسازگارانهای که مراجع را در روابطش دچار مشکل میکنند، مانندِ متوقع، ترسو، خودبین، کنترلکننده بودن و… سرانجام خود را در اینجا و اکنون جلسهی درمان نشان میدهند.
تکنیکهای رواندرمانی
یالوم بهکرات درمانگران را به چندگونگی درمانی توصیه میکند و معتقد است درمانگر باید تحمل عدم اطمینان را داشته باشد، خودش را به یک مکتب درمانی محدود نکرده و به دنبال برخورد خودانگیخته باشد. بااینوجود اصولی برآمده از ۴۵ سال درمانگریاش را که پیوسته در رواندرمانیهایش بهکارآمدهاند، در قالب ۸۴ توصیه، در کتاب هنر درمان» گرد هم آورده. در میان آنها مواردی از قبیلِ: برقراری رابطهی همدلانه و حمایتگرانه با مراجع، استفاده از رؤیاها در رواندرمانی بهویژه توجه به اولین رؤیا و رؤیاهایی که مراجع دربارهی درمانگر میبیند، یادداشتبرداری از جلسات درمان، استفاده از شرححالنویسی، واقعی بودن درمانگر و فاشسازی محتاطانهی اطلاعات شخصی به چشم میخورد.
یالوم و درمان گروهی
مطالعات و تجربیات یالوم در رواندرمانی گروهی به او کمک کرد که ۱۱ عامل مشخص را که در اعضای گروه تغییرات معناداری ایجاد میکنند شناسایی کند. او باور داشت که گروهدرمانی پویاییهای ویژهای را ایجاد میکند که درحالیکه درمانگر را به چالش میکشند به فرایند درمان و بهبودی کمک میکنند. در گروهدرمانی تعامل بین اعضای گروه فرد را بهسوی تغییر هدایت میکند و نقش درمانگر تسهیل کردن این فرایند است.
۱۱ مؤلفهی درمانی که ازنظر یالوم بر تغییر و بهبودی در رواندرمانی گروهی اثر میگذارند:
۱. القای تدریجی امید:
احساسی از خوشبینی را فراهم میکند.
۲. جهانشمولی:
به اعضای گروه کمک میکند دریابند که در تکانهها، مشکلات و دیگر مسائلشان تنها نیستند.
۳. انتقال اطلاعات:
به توانمندسازی و آموزش افراد دربارهی وضعیت روانشناختی خاصشان کمک میکند.
۴. نوعدوستی:
به مراجعان اجازه میدهد که با کمک کردن به سایر اعضای گروه احساس ارزشمندی و اهمیت را تجربه کنند.
۵. رشد دوبارهی اصلاحی:
شرایط را برای بهوضوح رسیدن و حل مسائل دوران کودکی و رخدادهای خانوادگی در بستر امن گروه فراهم میکند.
۶. تکنیکهای معاشرت:
رشد اجتماعی، بردباری، همدلی و سایر مهارتهای بین فردی را ارتقا میدهد.
۷. به کمک رفتارهای تقلیدی:
اعضای گروه میآموزند راهبردهای مقابلهای و دیدگاههای سایر افراد را اتخاذ کنند.
۸. یادگیری بینفردی:
به مراجعان میآموزد روابط بینفردی حمایتگرانه تشکیل دهند.
۹. انسجام گروهی:
به اعضا احساسی از پذیرش، تعلق داشتن، ارزش و امنیت میبخشد.
۱۰. پالایش روانی:
موجب آزادسازی احساسات سرکوبشده میگردد و درمان را بهوسیلهی افشای خود و به اشتراک گذاشتن اطلاعات با اعضای گروه ارتقا میدهد.
۱۱. مؤلفههای وجودی:
مراجع را به این آگاهی میرسانند که زندگی باوجود درد، مرگ، ناراحتیها و پشیمانیها، ادامه مییابد. مراجع میآموزد چگونه این شرایط را بپذیرد و با آن زندگی کند.
نتیجهگیری
اروین یالوم درمانگری خلاق و ماهر بود که اغلب با رویکرد روانشناسی وجودی و بینفردی کار میکرد و به گفتهی خودش از زمانی که وارد رشتهی روانپزشکی شد بهطور ثابت به دو حوزهی گروهدرمانی و درمان وجودی علاقه داشت. این دو موضوع جدا و درعینحال در ارتباط باهماند. یالوم هنگامیکه درمان گروهی انجام میداد فرض اساسی را بر این میگذاشت که مراجعان به این دلیل دچار یاس میشوند که نمیتوانند روابط بینفردی رضایتبخش و مداومی داشته باشند؛ اما زمانی که با رویکرد رواندرمانی وجودی کار میکرد فرضِ اساسی او این بود که مراجعان به این دلیل دچار یاس میشوند که با حقایق دشوار در مورد وضعیت انسان روبهرو هستند. درنهایت به هرکسی که در حوزه رواندرمانی مشغول به کار است مطالعهی کتابهای یالوم را توصیه میکنم. کتابهایی که با زبانی روان و شیرین نوشتهشدهاند و بااینحال آموزههای حرفهای دربارهی رواندرمانی را در سطر به سطر خود جایدادهاند.
منابع:
یالوم، ا. (۱۳۹۵). رواندرمانی اگزیستانسیال (ترجمه: حبیب، س.). تهران: نشر نی.
یالوم، ا. (۱۳۹۵). موهبت رواندرمانگری (ترجمه: یاسایی، م.). تهران: انتشارات ققنوس.
یالوم، ا. (۱۳۹۵). دژخیم عشق (ترجمه: یاسایی، م.). تهران: نشر آمون.
https://www.goodtherapy.org/famous-psychologists/irvin-yalom.html
آدرس تلگرام من:
کپی برداری با ذکر منبع بلامانع می باشد.